طرز فکر رشد چیست و چه نقشی در موفقیت دارد؟
آدم ها در مواجهه با وقایع ، عملکردهای متفاوتی نشان می دهند. عملکرد هر فرد ناشی از طرز فکر و نوع نگرش او از محیط پیرامون است. آیا تاکنون فکر کرده اید چرا همه آدم های دور و برمان، طرز تفکر یکسانی ندارند؟ چرا از یک رویکرد مشابه، برداشت ها یکسان نیست؟ خانم کارل دویک ( Carol S. Dweck )در کتاب طرز فکر (mindset) پاسخ این سوال را داده است. اساس تئوری طرز فکر رشد از زمانی شکل گرفت که کارل دویک به طور واضح به کلمه مایندست در کتاب خود اشاره کرد. منظور از این واژه، تگرش و باورهای ذهنی نیست بلکه موضوع گسترده تر از اینهاست. به طور کلی همه انسان ها در شرایط مختلف، سیستم های ذهنی و باورهای گوناگونی دارند که در دو گروه قرار می گیرد:
- طرز فکر ایستا
- طرز فکر رشد
تعریف نفکر رشد و ایستا
طرز فکر ایستا همان تفکری است که وقایع را غیر قابل تغییر می داند. این افراد ذهنیت منفی داشته و برای مهارت و دانش، ارزشی قائل نیستند. حتما چنین افرادی را در بین دوستان خود دیده اید. اینها تصور می کنند تلاش ها و زحمات هرگز نتیجه ای ندارد و همه چیز از بدو خلقت مشخص شده است.
طرز فکر رشد ۱۸۰ درجه مخالف طرز فکر ایستا بوده و بر این باور است که همه شرایط را می توان تغییر داد. از تلاش هایی که برای بالا بردن هوش و استعداد انجام می دهید تا همه مهارت هایی که کسب می کنید، منجر به ایجاد تغییر در شرایط موجود می شود.
mindset تحت تاثیر مستقیم خانواده و شیوه تربیت افراد دارد. ذهن کودک در بدو تولد مثل یک لوح سفید است و هیچ تصوری از محیط اطراف ندارد. در واقع کودکان منفی نگر و بد اندیش نیستند. این شیوه تربیتی خانواده و نظام آموزشی است که به مرور باورهای ذهنی کودک را به سمت و سویی خاص سوق می دهد. برای مثال هر بار که معلم به دانش آموز به اصطلاح ” تنبل” می گوید که تو هیچوقت چیزی نمی شوی! در واقع طرز فکر ایستا را تقویت کرده اند. اصولا هر نوع برچسبی که از سوی خانواده یا محیط بیرون از خانه به کودک زده می شود، به طور غیر مستقیم روی کودک تاثیر می گذارد.
“تو خنگ هستی”
” از تو احمق تر وجود نداره”
” تو اصلا استعداد هیچ کاری رو نداری”
نفاوت طرز تفکر ایستا و طرز فکر رشد چیست؟
برچسب های منفی بدون تردید روان کودک را آزار می دهد و طرز تلقی او را از محیط اطراف، سیاه و منفی می کند. از این بدتر مقایسه هایی است که اغلب پدر و مادرها یا معلم های مدرسه انجام می دهند. هیچ دو انسانی شبیه هم نیستند بنابراین مقایسه دو کودک با هم اصلا قیاس درستی نیست. همه موارد موجب می شود تا فرد در بزرگسالی، طرز فکر رشد نداشته باشد و تماما تفکر ایستا و ذهنیت منفی را به کار ببرد.
این دو طرز تفکر اساس ایدئولوژی ذهنی افراد را تشکیل می دهند. در واقع معنای خیلی از کلمات در این دو باور، کاملا متضاد در نظر گرفته می شود. از نظر ظاهری و فکری تفاوت های زیادی بین این دو نگرش وجود دارد که می توان آن را در ۴ بخش جداگانه بررسی کرد:
- تلاش کردن
- شکست خوردن
- مشکلات و چالش ها
- دستاورها
-
تفاوت تلاش کردن
طرز فکر ایستا به طور جدی بر روی عدم نیاز به تلاش کردن پافشاری دارد. به نظر این افراد تنها افراد با استعداد موفق می شوند و اصلا نیازی به تلاش نیست. بسیاری از طرفداران این طرز فکر کار را به جایی رسانده اند که معتقدند: تنها احمق ها تلاش می کنند. حتما داستان ملخ سر به هوا و مورچه هایی که دانه برای زمستان ذخیره می کردند را شنیده اید. ملخ داستان نمونه بارز طرز فکر ایستاست که کارکردن را مساوی با حماقت می دانست.
طرز فکر رشد در تضاد با این تفکر است. کسانی که نگرش مثبت و رشد دارند برای تلاش ارزش زیادی قائل هستند. به نظر این افراد حتی کسانی که دارای استعداد و قریحه ذاتی هستند نیز بدون تلاش نمی توانند پیشرفت کنند. به این ترتیب مهم نیست با چه توانایی به دنیا می آیید همیشه امکان ترقی و موفقیت هست.
-
معنای شکست خوردن
اگر تصور می کنید با هر شکستی، دنیا به آخر رسیده و زانوی غم بغل می کنید، یک مایندست ایستا هستید! در مایندست رشد، شکست اصلا بار منفی ندارد. بسیاری از افراد موفق در سطح جهان بارها و بارها شکست را تجربه کرده اند. شکست مالی، شکست در کار و …. همگی برای طرز فکر رشد تبدیل به پله هایی برای رسیدن به قله های موفقیت می شود.
-
طرز فکر رشد و چالش ها
در طرز فکر رشد وقتی کار بزرگتری را شروع می کنید احتمال روبرو شدن با چالش ها و مشکلات بزرگتری هم وجود دارد. آنتونی رابینز، بیل گیتس، وارن یافت، والت دیزنی و …. همگی از منطقه امن خود خارج شده و درگیر چالش های زیادی شده اند. شاید بسیاری از افراد در همان پله های اولیه متوقف می شوند و خود را درگیر مشکلات بزرگتر نمی کنند. در طرز فکر ایستا تا حد امکان افراد در منطقه امن خود فعالیت می کنند و وارد حوزه های چالش برانگیز نمی شوند. به نظر این افراد همه فعالیت های جدید، محکوم به شکست است.
-
تفاوت در معنای دستاوردها
به نظرتان دستاورها و موفقیت ها شامل چه چیزهایی می شود؟ ذهنیت ایستا تنها نتیجه کار را می بیند. بنابراین فرد سعی دارد که یک شبه به موفقیت برسد. برای مثال کسی که جایزه نوبل را برنده شده از نظر این افراد یک شبه زندگی اش تغییر کرده و به شهرت و ثروت رسیده است. در حالی که شاید همه جوانی یک فرد برای رسیدن به این نقطه از زندگی صرف شده باشد. اما در طرز فکر رشد و مایندست مثبت، برای موفقیت باید سالها تلاش کرد. برای کسب دستاورهای بزرگتر باید پشتکار زیادی داشت و از شکست و ناکامی ها دلسرد نشد. به نظر این افراد چیزی به نام یک شبه پولدار شدن اصلا وجود ندارد. همه مدیران موفق، سرمایه داران بین المللی، دانشمندان برجسته و … نتیجه سالها تلاش خود را دریافت کرده اند.
با خواندن این مطلب در مورد خودتان چه فکری می کنید. آیا طرز فکر رشد دارید یا طرز فکر ایستا؟
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
مرسی خوب بود
عالی بود