کاربرد بازاریابی عصبی در حوزه های مختلف بازاریابی
اگر جزء افرادی باشید که همواره سعی دارند تا جهان را از دریچه فکر و ذهن دیگران ببینند مطمئنا نسبت به بازاریابی عصبی آگاهی کاملی خواهید داشت. اگر بخواهیم تشبیهی از بازاریابی عصبی داشته باشیم باید به شما بگوییم که بازاریابی عصبی در ساده ترین زمان به این مسئله بیان می شود که از چشم دیگران به مسئله نگاه کنید.
همه ما به این مسئله آگاه هستیم که به صورت سالیانه و حتی در هر لحظه، شرکت ها و کسب و کارها، هزینه های بسیار زیاد و هنگفتی را صرف تبلیغات و بازاریابی می کنند، اما نکته ای که در این زمینه وجود دارد این است که با توجه به کمپین های موفقی که به وجود آورده اند باز هم نتوانسته اند دلیل اینکه مصرف کننده به سراغ خرید محصول می رود را پیدا کنند.
دقت داشته باشید اینکه شرکت ها با روش های مختلف افراد را به خرید یک محصول ترغیب کنند و هر چقدر تبلیغات گسترده ای انجام دهند باز هم فاصله بسیار زیادی با لایه های درونی عواطف یک فرد دارند. اما بازاریابی عصبی یا عصب پایه، امروزه پای خود را فراتر از یک تکنیک بازاریابی گذاشته است. این رشته در دانشگاههای بسیاری در سراسر جهان تدریس میشود و بسیاری از شرکتهای مشاورهای، این روش را به عنوان ابزار تحقیق خود انتخاب کردهاند.
برندینگ و بازاریابی عصبی
همه شرکت ها در نظر دارند تا یک برند قوی برای کسب و کار خود دست و پا کنند. در واقع شناسایی این محصولات قبل از آنکه توسط دانش فنی و تجربه ما حاصل شود، ثمرهی اعتمادی است که ما به یک برند میکنیم. از همین روی، بزرگترین سرمایه و دارایی یک سازمان یا یک شرکت، تبدیل شدن به برند است. به همین دلیل، نتیجهی تمام تلاشهای بازاریابی در یک شرکت، متوجه شناختن نیازهای مشتری، فعالیتهای تبلیغاتی و درنهایت، مدیریت برند و ارزش افزایی برند میشود.
همانطور که در جریان هستید برجسته ترین متخصصان برندینگ بر این عقیده هستند که نام های تجاری برای اینکه قدرتمند شوند و در دنیای تجارت امروزی حرفی برای گفتن داشته باشند باید بتوانند ارزیابی درستی از استراتژی های خود داشته باشند. در واقع به دلیل رشد سودآوری و افزایش قدرت خرید مردم، حساسیت در بین خرید و جایگاه برند، توجه بسیاری از مصرف کنندگان را به خود جلب کرده است. به همین دلیل محققان بازار به دنبال کشف روشی جدید برای ارتقا جایگاه اثربخشی محصول از دید مشتریان با انواع روش های بازاریابی که به دنیا معرفی شده است می باشد.
همانطور که میدانید راه های بسیار زیادی برای توسعه و تحقیق بازار به دنیا معرفی شده است که از جمله آن میتوان به نظرسنجی ها، امتیازدهی های الکترونیک (یا حضوری) و دیگر روش ها مانند مطالعه ی رفتار کاربران در حین جستجو در اینترنت یا مطالعه داده های استخراج شده از شبکه های اجتماعی اشاره کرد که تنها بخشی از این روش ها را شامل می شوند.
مدل سازی محرک های بازاریابی عصبی
برای اینکه بتوانید اثرگذاری بیشتری برای ساختاربندی و کاربردهای بازاریابی عصبی داشته باشید باید بتوانید مدل سازی بی نقصی در ذهن مشتریان داشته باشید. در این قسمت به معرفی شش مدل محرک که جزء قسمت های اصلی تعیین کننده های بازاریابی عصبی هستند توضیحاتی خدمت شما ارائه خواهیم داد:
- خودمحوری: شما باید این مسئله را در نظر داشته باشید که مشتریان تنها خودمحوری خودشان را در نظر میگیرند و هیچ گاه به صورت ناخودآگاه به سمت استفاده از محصول خاصی نمی روند. آنها تنها به بهبودی و سودی که آن محصول میتواند برای آنها به همراه داشته باشد فکر می کنند.
- تضادپذیری: باید به این مسئله دقت داشته باشید که اصلی ترین دلیلی که باعث می شود مشتری به صورت قطعی به سمت خرید یک محصول سوق پیدا کنند، تضادهایی است که میان محصولات مختلف وجود دارد و آنها باید از میان آنها یکی را انتخاب کنند. هنگامی که تضادها در میان شاخصه های اصلی محصولات مورد نظر بیشتر می شود، تصمیم نهایی قطعی خواهد شد.
- ملموس بودن: اثباتپذیری و ساده بودن دادههای مربوط به ویژگیهای یک محصول، میتواند به تصمیم گرفتن یک مغز دیرباور کمک بسیاری کند.
- شروع و پایان: شرکت ها هنگامی که در نظر دارند تا به معرفی محصول خود بپردازند باید این مسئله را در نظر داشته باشند که که محتوای ارائه شده باید شامل بخش ابتدایی، میانی و پایانی باشد؛ در واقع مغز به صورت معمول همواره شروع و پایان یک محتوا را در خاطر خود حفظ می کند.
- مجرک های دیداری: یک تصمیمگیری سریع و مطمئن، بیشک از طریق محرکهای دیداری صورت میگیرد. اطلاعاتِ بصریِ مناسب میتواند باعث شود مشتری راحتتر تصمیم بگیرد.
- احساس یا هیجان: طی تحقیقاتی که عصب شناسان انجام داده اند، مشخص شده که هیجان و احساسات میتواند نشان دهنده انفعالاتی باشد که در تصمیم گیری های ما بسیار تاثیرگذار هستند.
دیدگاهتان را بنویسید